در جلسۀ گذشته به فرق اخلاق و تربیت اشاره کردید، قرار شد این بحث را ادامه بدهیم.
محور مباحث اخلاقی، اصلاح حالتهای نفس انسان است که اولاً به قوای وجودی انسان توجه میشود و سپس به راهکارهای تحصیل فضائل و دوری از رذائل. البته در نظامهای اخلاقی از این بحث میشود که انسان در مقام عمل از کجا شروع کند؛ برخلاف روش تربیتی؛ زیرا اساس بر تربیت و پرورش انسان است. اما اینکه پرورش انسان بر چه اساس باشد، این در اهداف مطرح میشود و منابعش هم همان عقل و قرآن و سنت است. عقل منبع اولیه است و پشتوانهای برای درک و رسیدن به اعماق نقل. این دو در واقع در راستای هم هستند، منتها به جهت مباحث از هم تفکیک میشوند.
در نظامهای تربیتی، روشها عمدتاً با دقت در منابع به دست میآید، مانند درک از هدف. منابعِ این نظام، هدف را بیان میکند و ما روش تربیتی را از آن استفاده خواهیم کرد.
در نظام اخلاقی به اوصاف نفسانی توجه میکنیم. انسان چه اموری را باید یا میتواند از خوبیها به دست بیاورد و چه چیزهایی را نباید به دست بیاورد و باید از آن دوری کند. اصول مسایل اخلاقی را عقل درک میکند؛ و شرع مقدس به جزئیات آن می پردازد. محور اصلی در مباحث اخلاقی، تحصیل فضایل و دوری از رذائل است؛ اما مرحوم علامه طباطبایی نگاه عمیق تری در طرح مسایل اخلاقی دارند. ایشان معتقدند دیدگاه اسلام در تحصیل فضایل، برقرارکردن رابطه ایمانی با خدای متعال است. رذایل به نوعی ما را از داشتن رابطه ایمانی با خداوند متعال باز میدارد. این عمقنگریِ مرحوم علامه در مقام نظر است؛ اما قوام نظام تربیتی با عمل است؛ فقط طرح مسائل کلی نیست که چه چیزهایی خوب است و چه چیزهای بد است.
اینجا این بحث مطرح میشود که آیا ما مأموریت داریم در دستورات شرع مقدس، مستقیماً به صفات نفسانی توجه کنیم مثلاً آیا شخص موظف است که به صفت حسدش توجه کند و درونش را بشناسد؛ و به تخلیه و تحلیه روی بیاورد یا اینکه فقط کافی است به دستورات شرع مقدس عمل کند و با عمل به تکالیفش کمکم این صفات رذیله، کمسو میشوند و از میان میروند.
این بحث درست است که با وجود رسالههای عملیه دیگر نیاز به رسالههای اخلاقی نیست؟
رسالههای عملیه در نظام تربیتی، اول کار است. دین، اصولی را در نظر گرفته است که عموم مردم پایبندیهایی داشته باشند؛ این حداقل تدین است.
اگر کسی بخواهد به مراحل بالاتری از معنویت برسد، آیا این رساله کافی است؟
نه. رساله، عبادیات را بیان میکند. این عبادیات اگر بخواهد درست انجام شود، باید با شرایط ظاهری و نیت انجام شود. اگر انسان بحث معاملات را طبق رساله اما از روی ریا انجام دهد مشکلی ندارد. این روابط درست شکل گرفته است. اگر روابط خانوادگی مثل صلۀ رحم، طبق دستور شرع ولی با ریا انجام شود، کفایت میکند. در این مسائل، ظاهر و شکل کفایت میکند، اما اگر کسی بخواهد رابطة خانوادگی او رنگ معنویت پیدا کند، علاوه بر اینکه حقوق را مراعات میکند، باید مراتب معنوی را نیز در نظر بگیرد و با اخلاص، پیش برود. این دیگر مربوط به نظام تربیتی است. در واجبات عبادی، واجب است که اخلاص داشته باشیم.
اگر مردم بخواهند به جز رساله عملیه، به کتابی در این موضوع مراجعه کنند، آن کتاب کدام است؟
اول باید این مسئله را تعریف کنیم که تربیت اولیة دینی، بر چه اساسی است تا راه را اشتباهی نروند. الآن خیلی بی در و دروازه شده است؛ مسائل عرفانی سنگین را به عنوان مسایل عمومی مطرح میکنند، مسائلی که به درد عموم نمیخورد. عموم مردم باید پایبندی اعتقادی داشته باشند، اعتقادات آنها صحیح نیست. اول باید مطالعات اعتقادی داشته باشند.
مهمترین کتابها در عرفان عملی چه کتابهایی هستند؟
خواجه عبدالله انصاری حالات معنوی را به گونهای نظاممند کرده است. منازل السائرین او، بهترین کتاب در مورد عرفان است. او صد میدان را نیز به فارسی نوشت. مرحوم خواجه نصیر نیز هم از فلاسفه بود و هم از متکلمان، دستی هم در عرفان داشت. کتاب ایشان اوصاف الاشراف نام دارد. این کتاب، بیانی مجمل، شیوا و لطیف دارد. این کتاب نگاهی نظاممند به مباحث معنوی دارد.
تربیت دینی در چند سطح قابل بررسی است؟
به نظر بنده این کار باید در سه سطح مطرح بشود:
سطح یک: سطح عمومی از تربیت دینی است. سطح دوم: متدینهایی که درکی از دین دارند و معنویاتهای بیشتری میخواهند و سطح سوم: سطح عالی است و آن بحث خاص عرفانی است که در هر سطحی اعتقادات لازم است. به عموم مردم مطالعه کتاب اعتقادی در سطح ابتدایی سفارش میکنیم؛ اما به یک طلبه یا دانشجو کتاب عقاید آیتالله مصباح یا محاضرات آیتالله سبحانی و امثال آن را سفارش میکنیم تا استدلالهایشان قویتر بشود و با برهان این مفاهیم را درک کنند. اینها باید دستهبندی بشود.
حرکت عرفانی نیازمند بینشهای نظری توحیدی خاصی است. به هر چه میخواهید برسید، باید آن را درک کنید. توحید چیست که بخواهید به آن برسید. در کنگرة آقای قاضی این سطح را مطرح کردیم و مباحثش در سایت کنگره مرحوم آقای قاضی هست. روی اینها باید کار کرد. بنده خودم در متون دینی کار میکنم. متأسفانه الآن عرفان کوچه و بازاری شده است. الآن روی سه موضوع کار کردهایم که دو جلدش، منتشر شده است و سومی منتظر چاپ است. یکی از آنها نجوای عارفانه، شرح مناجات شعبانیه است؛ این مناجات راههای عمیق سیر و کمالات نهایی را بیان میکند. دومی، حدیث عنوان بصری است. سومی هم رسالة حقوقی امام سجاد علیهالسلام. محور تمامی اینها بر عبودیت است؛ لکن عبودیت را در سطوح مختلف مطرح میکنند. خیلی مهم است و ما اینها را در نظام تربیت دینی و اجتماعی لازم داریم. متأسفانه به این محور توجه نمیشود. سیر و سلوک این جور نیست که همینطور شروع شود، راه بیفتیم و برویم. از راه نرسیده، کجا برویم. یک نفر نزد آیت الله بهجت آمده و مدام اصرار میکرد که سیر و سلوک کند و از ایشان ذکری میخواست که کارش تمام شود. ایشان به شدت با او برخورد کردند و فرمودند: مگر این امور در جیب من است که به تو بدهم، باید کار کنی، مجاهدت کنی. دریغ از اینکه اینها کار میخواهد، مجاهده میخواهد. بعضی میخواهند شارژ بکنند و منبرشان بگیرد، لذا از این طرف و آن طرف میگویند، اما مخاطبشان وقتی از جلسه بیرون آمد، چه مطالبی حالیاش شده است؟ چقدر حرکت میکند؟ هیچی. غرض، نوعاً تربیت نیست. مجالسی تشکیل میشود، حالی میکنند و میروند؛ در حالی که اصل بر تربیت است.
آیا مردم و بازاریهای قبل از انقلاب دیندارتر نبودند؟
نه، چنین نیست. این یک حرف کارشناسانه نیست. دینداری امروز، زمین تا آسمان با دیروز فرق میکند. امروز در پرتو حکومت این معارف دارد بازگو میشود. ما اصلاً خوابش را هم نمیدیدیم که حکومتی دینی تشکیل بگیرد و به ترویج دین کمک کند. منتها باید شکل و ساختار بیابد. الآن با زمان قبل از انقلاب قابل قیاس نیست. همة اینها در پرتو حکومت ولایت است. اگر ما ولایت نداشته باشیم، هیچ چیز نداریم. عراق انقلاب کرد؛ اما چون ولایت و حکومت ندارد، انسجام ندارد نه به لحاظ سیاسی، نه اجتماعی و نه حتی فرهنگی.
مسایل تربیتی ما عین سیاست است، میخواهیم تربیت، اجتماعی شود. تربیت با سیاست عجین است. میخواهیم رئیس حکومت دروغ نگوید، رئیس، صلاح را بخواهد، کسی که ریاست میکند تربیت شده باشد. امام، سیاست الهی داشت، سخنان سیاسیاش را باید تحلیل عرفانی کرد. او که در رأس سیاست، در رأس عرفان، و در رأس تدین هم بود، حاضر نبود یک حکم الهی در جامعه پایین بیفتد، اما متأسفانه بحث ولایت مدام تضعیف میشود. متأسفانه فرهنگ ما دارد غربی میشود زیرا فرهنگ دینی هنوز آن چنان که باید به عرصه نیامده است.
زیر باران هجمه تبلیغات غرب چگونه میتوان این ساختار را تعریف کرد و به آن ملتزم شد؟
اول از همه باید مسئولان اعتقاد به تربیت دینی، اجتماعی و سیاسی داشته باشند و آن را عملیاتی کنند و به فکر باشند؛ زیرا زمینهها دست آنهاست. اگر کسی میخواهد خانه بسازد طبق معماری اسلامی باشد، باید این دیدگاهها در شورای انقلاب فرهنگی اعمال شود، آنها باید آسیبهای فرهنگی ما را رصد کنند.
حوزه باید این فرهنگ را بسازد، آن را ساختارمند کند و تحویل جامعه بدهد. آیا حوزه به فکر این ساختار ها هست؟
البته این کار به مقدار کمی دارد انجام میشود ولی کافی نیست. به نظر بنده باید این مسئولیت و تعهد در حوزه جا بیفتد، چرا که حوزه در پیوند تنگاتنگ با مردم و حکومت است. همایشی در دفتر تبلیغات گذاشتند به نام: حوزة حکومتی و حکومت حوزوی. واقعش این است که حوزه، حکومتی نیست اما به هر حال حکومت باید حوزوی شود. این همایشها چندان عمقی ندارد. باید ژرفتر از اینها باشد. نظر بنده این است که همه باید بر محور ولایت بگردند. تا این انسجام نباشد هیچ چیز به شکل کامل شکل نمیگیرد. زیرا هم ورود در مسائل دینی، لازم است در حد اجتهاد باشد و هم به مکتب و نظام نیاز است و هم آشنایی با روشهای پیادهکردن آن نظام در ابعاد گوناگون جامعه.
از زمان ائمه تاکنون چه نحلههای در روشهای تربیتی وجود داشته است و در کدام بحث مطرح خواهد شد؟
روش ائمه علیهم السلام در برخورد با عموم مردم ابتدا القاء و تعبد به واجبات و دوری از محرمات است. البته به صفات نفسانی نیز توجه داشتهاند و اگر کسی ظرفیت خاص داشت، مطالبی را بیان میکردند. علماء شیعه نیز بر تثبیت مذهب اهتمام داشتند؛ تثبیت مذهب، بر اساس ولایت ائمه علیهمالسلام و تبیین معارف اعتقادی و عملی است؛ لذا میبینیم که روایت فقهی از ائمه نسبت به روایت اعتقادی و اخلاقی بیشتر است.
ادامه دارد...