تشکر و سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. لطفا قدری درباره خودتان بفرمایید.
حقیر ابراهیم شفیعی خوانساری متولد تهران هستم. دیپلمم را که گرفتم وارد دانشگاه صنعتی شریف شدم و تقریباً یکترم قبل و یکترم هم بعد از انقلاب فرهنگی درس خواندم. فضای دانشگاه را مقداری غیرازآن دیدیم که خودمان را در آن بود و خدا توفیق داد در تهران خدمت آقای مجتهدی رسیدم. بهمن سال 62 وارد حوزه شدم و چهار سال خدمت آقای مجتهدی بودم و قم هم درسها را در محضر اساتید مختلف حضور پیدا کردم. دوره مؤسسه امام خمینی را (قبلاً مؤسسه در راه حق بود) به لطف خدا گذراندیم و پایاننامه کارشناسی ارشد در علوم و معارف را در ارتباط با داستانهای قرآنی دفاع کردیم.
همزمان با کار درسیام با آموزشوپرورش همکاری داشتم. از سال 1358 تا سال 1384 تقریباً 27 یا 28 سال همکاری داشتم و با سنین مختلف دبستان، راهنمایی و دبیرستان کار کردم. در مقاطع کارهای مختلفی هم از پرورشی بگیر تا ناظم و مدیر بودم. تا چند سال پیش...
نه خیر؛ اصلاً نیروی رسمی آموزشوپرورش نبودم. آزاد همکاری میکردم. به کار تعلیم و تربیت علاقه داشتم و خدا توفیق داد بالاخره دوستانی که با هم کار میکردیم دغدغه تعلیم و تربیت داشتند و بحمدالله سابقهای در آنجا جمع شد.
5 سال تهران بودم. در کار تعلیم و تربیت در آموزشوپرورش همکاری میکردم. بقیه را هم در قم حدود 20 سال با مدرسه توحید قم همکاری کردم. ازآنجاکه آمدیم بیرون حاجآقای مصباح امر فرمودند که خدمتشان برسم. فرمودند 45 سال است بنده در فکرم در حوزه جایی که تخصصاً مربی اخلاق تربیت بکند نداریم. فرمودند کارهای مختلفی در این زمینه انجام شده است. اساتید بزرگواری بودند و خدمت کردند و کارهایی کردند. بزرگانی از اخلاق داشتیم در رشتههای مختلف؛ اما اینکه بخواهیم جایی را تخصصاً برای تربیت مربی اخلاق
از سال 1388 حاجآقا به بنده امر فرمودند که اینجا خدمتگذاری کنم. به ایشان عرض کردم من الحمدلله تجربۀ کار نوجوان را داشتم یعنی تقریباً 27 و 28 سال کار تعلیم و تربیت داشتیم. حاجآقا فرمودند شما شروع کنید از خدا کمک بخواهید با مشورت با دیگران انشاءالله کارتان را پیش ببرید. امر فرمودند و ما هم شروع کردیم. سال اول 27 طلبه گرفتیم. الآن هم تا سال ششم و تعداد 106 نفر طلبه داریم. به لطف خدا توفیق داده و سعی کردیم فضای مناسب تربیتی ایجاد کنیم. اساتید خوبی آمدند و رفتند و با بچهها ارتباط دارند و بنای ما بر این است
اسم مدرسه را هم آیت الله مصباح از این آیه شریفه برگزیدند؛ حضرت موسی به حضرت خضر میفرمایند «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»(کهف/66) در آرم مدرسه هم آیۀ شریفه آمده است؛ یعنی محور تعلیم و تربیت باید رشد و هدایت باشد.
جالب است که قرآن در آیتالکرسی هم تأکید بر رشد دارد؛ «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(بقره/256). در قرآن مکرر راجع به رشد صحبت شده است و در این آیۀ شریفه هدف تعلیم، رشد و هدایت است. استاد عنایت داشتند که اسم مدرسه هم متناسب با هدف مدرسه تنظیم شود.
قبل از آموزش باید مقدمات، خوب فراهم شود. لذا اولین کاری که در مدرسه صورت گرفت بحث پذیرش بود. باید افرادی پذیرش شوند که با این هدف همراه باشند تا بتوانند کار آموزشی جدی را بپذیرند و توان همراهی کار سنگین را داشته باشند و اینکه از جهت تربیتی و خانوادگی و شخصیتی زمینههای اولیه در آنها شکل گرفته باشد. پذیرش عمومی ویژگیهایی دارد. جلسۀ معارفهای با داوطلب داریم و مفصل راجع به برخی سؤالات صحبت میکنیم. بعد جلسۀ معارفه با پدر و مادرش داریم، چون مقیدیم مادران نقش اساسی در تربیت دارند. شاید تنها مدرسهای باشیم و من نشنیدهام جایی برای مصاحبه، پدر و مادر را با هم دعوت کنند. آنها دربارۀ نوع تربیتشان نسبت به فرزند و نوع نگاهشان نسبت به کار تعلیم و تربیت سخن میگویند. آنها هم باید از ابتدا توجیه بشوند که مدرسه چنین کاری میخواهد انجام دهد. میپرسیم آیا شما حاضر هستید فرزندتان را اینگونه در اختیار مدرسه قرار دهید تا با ما همکاری کند؟ این زمینۀ بسیار مهمی است که باید خانوادهها را همراه کرد. بعد ضمناً ما از مدارسشان پرسوجوهایی را که لازم است انجام میدهیم. بالاخره باید زمینههای اولیه را احراز کنیم.
گام دوم این است که بچهها در بدو ورود با برنامهها و مقررات و اهداف مدرسه آشنا میشوند تا با علم و آگاهی وارد مدرسه شوند. مثلاً مدرسه شبانهروزی است و این قواعد را دارد و برنامههایش از جهت علمی و آموزشی اینگونه است. در بدو ورود برای خانوادهها توضیح میدهیم. این خیلی نقش دارد در کار تربیتی که میخواهد بعداً انجام شود. غالب خانوادهها همراهی میکنند و بعد هیچ مشکلی نداریم.
به نظرم تبیین قوانین یکی از موارد بسیار مهمی است که باید در کارهای فرهنگی صورت بگیرد؛ لذا ابتدای سال یک دورۀ تقریباً 15 روزه به تبیین برنامه های مدرسه می پردازیم.
ادله و پشتوانۀ قوانین را در طول سه هفتۀ اول سال سر کلاسشان میگوییم. دانستن دلیل خیلی کمک میکند به همراهی در کار؛ یعنی اگر فرمانده نیروهایش را نسبت به نقشۀ عملیات توجیه کند خیلی راحت میتواند عملیات را انجام دهد تا اینکه بخواهد بالاخره ناآگاهانه دستور و فرمانی بدهد. این خیلی اثر داشته است. تجربه این چند سال ما نشان داده است که بحمدالله این کار مثمر ثمر بوده است.
گام سومی این است که بچهها -تعبیر بچههایی که به کار میبرم تعبیر دوستانهای است و الا آقایان و بزرگاناند و ما از باب صمیمیتی که با اینها داریم میگوییم بچهها- عزیزانی که اینجا هستند از سیکل وارد میشوند. مستحضرید که الآن غالباً خیلی از عزیزانی که در مدارس هستند آنجوری که باید برنامهریزی و استفاده از وقت و عمر را نمیدانند. من از بیشتر مدارس سیکل بازدید کردم. مدارس مختلفی را دیدم. برنامههای مدارس را گرفتم و مطالعه کردم. خوب بلدم که از دیگران چیز یاد بگیرم و استفاده کنم. یکی از نقاط خالی مدارس برنامهریزی است. مدرسه فقط درس را ارائه میدهد نهایتاً مباحثهاش را کنترل میکند. با بقیۀ برنامههایش کاری ندارد.
سال اول و دوم کاملاً در قالب برنامۀ ما قرار میگیرد. سال سوم قالب را کم میکنیم. سال چهارم کمتر میشود. سال پنجم و ششم دیگر در اختیار خودشان هستند؛ یعنی انتظار ما از یک طلبهای که دو سه سال مدیریتش کردیم این است که بهتدریج خودش به خودمدیریتی و خودبرنامهریزی برسد یعنی خودش بتواند یک برنامهریزی منسجم برای مطالعه و کارش داشته باشد.
هدف تأسیس مدرسه، تربیت مربی اخلاق است. سال اول زیاد میگفتیم. بعد دیدیم این زیاد گفتن اثرات منفی دارد. شرایط را عوض کردیم الآن هر از چند گاهی یادآوری میکنیم و جهت را به آنها میگوییم که ما میخواهیم عالمان مهذب برای مربی اخلاق داشته باشیم. البته شما میتوانید بعد از پایۀ شش بروید مدرسه فقهی یا جای دیگر ثبتنام کنید و اجتهاد را ادامه بدهید. میتوانید رشتههای تبلیغی بروید ولی اگر خواستید با ما ادامه بدهید ما این مسیر را داریم میرویم و آینده این است.
تقریباً ماهی یکبار بچهها با استاد آیتالله مصباح یزدی دیدار دارند ایشان به مناسبتهای مختلف در فرمایشات خود این مطلب را منتقل کردند. بچهها دیگر تقریباً با این فضا آشنا هستند. نگاهشان معلوم است که به کجا میروند.
نکته بعدی این است که مخاطب ما نوجوان است. یکی از کارهای بسیار مهمی که ما باید انجام دهیم این است که مخاطب را بشناسیم. مخاطب من جوان است. مدیر مدرسه معصومیه، دانشجو و بالاتر از دانشجو، مخاطب خاص خودش را دارد. من اینجا مخاطبم سیکل و نوجوان است. نوجوان با تمام ویژگیهایی که قطعاً مطالعه فرمودید در اوج دوران هیجانات عاطفی است. یکی از ویژگیهایی که به آن توجه میشود این است که اگر بخواهیم قانون و برنامهای داشته باشیم باید به این نکته توجه کنیم که مخاطب ما نوجوان است. به لطف خدا چند سالی که در مدارس مختلف راهنمایی و دبیرستان خدمت بعضی از اساتید بزرگوار تهران و قم چیزهایی تلمذ کردیم و بعضی از نکات اینجا مورد توجه قرار میگیرد. سعی ما بر این است که در عین حفظ کرامت جوانان بحث قوانین و مقررات در قالب خیلی درستی تبیین و اجرا شود. این خیلی اثر گذار است.
مکرر خدمت حاجآقا میرسم؛ ایشان میفرمایند: مراقب باشید بچهها احساس نکنند دارید تحتفشار چیزی را به آنها تحمیل میکنید و در عین برنامهریزی احساس فشار و تحمیل نکنند.
ما باید فضای کاملاً صمیمانه، دوستانه و درعینحال محبتآمیز و با اقتدار و قانونی داشته باشیم. این کار سختی است. خاصیت این کار این است که طلبه مدرسه را قبول دارد و به آن اعتماد میکند. مدیر مدرسه را با تمام وجودش میپذیرد و باقی مسائل نهادینه میشود.
غالبشان الحمدلله به اینجا رسیدند یعنی ما پایه ششهایمان الحمدلله از هفده نفرشان میشود گفت دوازده-سیزده نفرشان در قالب برنامۀ خیلی خوبی خودشان را مدیریت میکنند. میدانم وقتشان تلف نمیشود؛ یعنی نیاز نیست به آنها تذکر بدهم. بهموقع کارهایشان را میکنند. کمتر اتفاق میافتد نیاز داشته باشند به آنها تذکر بدهم. حالا شاید سه-چهارنفری هنوز داریم که هر از چند گاهی یک تلنگری باید به آنها زد ولی غالباً ... نمیگویم صددرصد؛ هیچ کاری صددرصد صورت نمیگیرد؛ چون اگر بگوییم صددرصد همهچیز درست شده است خوشخیالی است. من بهشدت از این پرهیز دارم که بخواهم بگویم که ما همه کارهایمان روبهراه شده است و هیچ مشکلی نداریم. ولی الحمدلله زمینۀ خوبی ایجاد شده است الآن پایه پنجم و چهارم درسخوان و فعال هستند و خیلی بانشاط.
برنامه ششسالۀ دوم، هم نظری است هم عملی. از همان سال اول به حاجآقا عرض کردم که حاجآقا برنامه بدهید تا من طبق برنامهای که میدهید عمل کنم. حاجآقا چند بار خودشان صریحاً فرمودند که اینجور نیست که ما الگوی خاصی داشته باشیم بگوییم این الگو را جای دیگر دیدیم و حالا بخواهیم تکمیل کنیم و پیش ببریم. لذا باید گامبهگام پیش برویم. الآن ما طرح ششساله را داریم مینویسیم. تجربه کردیم بازخوردهایش را دیدهایم الآن داریم همین مقررات را بازنویسی میکنیم. در سطح دو همچنین اتفاقی میافتد؛ یعنی ما باید در بحثها برویم جلو هم از حیث عمل و هم حیث نظر. جدولش را کشیدهایم و مشخص کردهایم. درسهایش هم مشخص است. آموزشهایی در اخلاق عملی باید دید مثلاً یک دوره بحث محجه البیضا را آنجا دیدیم که درسهایش را بدهیم، بحث محاسبه و مراقبه هم همینطور، خدا کمک بکند یک مربی بالای سرشان باشد مراقبههایشان را کنترل کند محاسبههایشان را محک بزند. خودارزیابی داشته باشند، بشود جدول محاسبات اخلاقی تربیتی داشته باشند، این کارهایی است که در پیشبینی داریم میکنیم ولی حالا اینکه در کار وارد شویم چقدر بتوانیم موفق بشویم الآن نمیدانیم ولی در برنامههایمان هست که انشاءالله زمانبندیهایشان کنترل شود. محاسبۀ اخلاقی محاسبۀ علمی برای خودشان تبیین کنند و انشاءالله کار پیش برود.
آموزش بخشی از کار است. آنچه در این شش سال سعی کردیم به آن توجه داشته باشیم.