از شاگردان ملاحسینقلی همدانی نقل میکنند زمانی که ما خدمت ایشان میرفتیم، ایشان در اتاقی درس میخواندند که کف اتاق ایشان پوشیده از خاک بود. روی پوستین مینشستند. شاگردان هم عبایشان را زیرشان پهن میکردند. ایشان گفته بود راضی نیستم کسی در درس من حاضر شود، الا اینکه متقی یا مجاهد باشد. این مطلب خیلی مهمی است. متقی را میفهمیم؛ اما اینکه طلبه مجاهد باشد یعنی چه؟ با چه چیزی و یا چه کسی در حال جهاد باشد؟ معلوم میشود که توجه بسیاری هم به سیاست داشتند؛ که جهات سیاسی-نظامی را همطراز تقوا قرار داده بودند برای اینکه اجازه بدهند افراد در درس ایشان شرکت کنند. این مسئله را در شاگردان میرزای شیرازی که از اساتید علامه طباطبایی هم هست، میبینیم. مرحوم نائینی در رساله «التنزیه المله» نقل میکند که جملات ایشان هم مغفول مانده است.
مرحوم نائینی متعلق به مکتب سامرا است. علامه طباطبایی شاگرد آقای نائینی است. آقا سید علی قاضی شاگرد میرزای شیرازی است. ایشان حداقل از دو طریق تحت تأثیر مکتب سامراست. علامه بحثی را بهعنوان تفکر اجتماعی مطرح میکند که ازجمله در تفسیر المیزان و کتاب «المناظرات» است. این تفکر اجتماعی نشان میدهد که این مسائل تحت تأثیر مکتب سامرا در ذهن ایشان ایجاد شده است یا میتوان گفت که مکتب سامرا هم در فهم این مطلب مؤثر بوده است.
ایشان تحت تأثیر مکتب سامرا است. مکتب نجف بعد از آقای نائینی در شیخ محمد اصفهانی شکل گرفته است. علامه شاگرد آقای نائینی بوده است. هر دوی اینها از سامرا به نجف آمده بودند. آقای محمدتقی جعفری که در نجف درس خواندند از استادشان نقل میکنند که ایشان در مکتب و حوزه سامرا بوده است. درهرصورت اینها نشان میدهد که علامه طباطبایی در ارتباط یا متأثر از مکتب سامرا بوده است؛ اما در مورد مکتب نجف باید شخصیتهای برجسته آنها را بشناسم تا بتوانم در این مورد صحبت کنم
آقای نائینی در انتهای کتاب تنبیه الامه از عهدنامه امام به مالک اشتر یاد میکند. آنجا میگوید استاد ما، میرزای شیرازی میگفت که این رساله را بخوانیم و حفظ کنیم. معلوم میشود که میرزای شیرازی هم افکار سیاسی داشته است و شاگردانش را هم بدین گونه تربیت کرده است؛ یعنی اینها درصدد بودند تا اهداف سیاسی اسلام را پیش ببرند. به همین دلیل اجتهادی اجتماعی-سیاسی از اسلام داشتند، اجتهاد آنها فردی و منزوی و ناتوان نبوده است. میخواستند اسلام اجتماعی-سیاسی را زنده کنند؛ ولی فرصت لازم را پیدا نکردند. هر وقت هم فرصت لازم پیدا شد تلاش کردند تا ابعاد سیاسی-اجتماعی اسلام را موردتوجه قرار بدهند.
علامه طباطبایی هم اصولی است، هم فقیه، هم مفسر و هم عارف است. ممکن است ابعاد دیگر علمی هم داشته باشد که ما خبر نداریم و واقعیت خارجی لزوماً منطبق بر ذهنیات ما نباشد. ازاینجهت در فیلسوفان، عارفان و مفسران مسلمان باید علامه طباطبایی را هم نام برد. کسی فکر نکند ما خلط کردهایم. اینها افرادی بودند که – حالا نمیخواهیم بگوییم آدمهای جامعی بودند- انصافاً در علوم مختلف زحمت کشیده بودند و در دانشهای معتنابهی صاحبنظر بودند.
نظریه ادراکات اعتباری بهصورت منقحی در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم آمده است. علامه در زمینه ادراکات اعتباری بحثهایی کرده است. یکی از تقریرات این نظریه در رساله الاعتباریات است، دیگری در رساله الترکیب، رساله الانسان فی الدنیا و رساله الولایه، حواشی بر کفایه و کتاب اصول فلسفه. ایشان چندین بار این نظریه را در جاهای مختلف تنقیح کرده است. جلوههای مختلفی را از این نظریه بیان کرده است.
علامه طباطبایی در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم، یا رساله الاعتباریات را به همراه داشته است یا از آن یادداشتهایی داشته است و آن را در مقاله ششم آورده است. در اصول فلسفه و روش رئالیسم که تقریباً تقریر کاملی است، نگاه ایشان کاملاً به رساله اعتباریات است. من مقایسه کردهام. اگر کسی رساله الاعتباریات را نخوانده باشد متوجه نمیشود علامه در قسمتهایی از اصول فلسفه چه گفته است.
ایشان در تقریرات قبلی، وارد بعضی از شقوق نشده است، چون هدف دیگری را دنبال میکرده است، این اهداف غیر از اهدافی است که ما با نگاه درجه دوم به آن نگاه میکنیم؛ مثلاینکه بوعلی سینا مطلبی پزشکی نوشته و ما با نگاه ادیبانه به آن مراجعه میکنیم؛ اما بوعلی با این نگاه نگارش نکرده و کار دیگری را دنبال میکرده است. ایشان هم هدف خاصی در اصول فلسفه دارد، به همین دلیل بهطور کامل به یک نظریه نمیپردازد اما تقریر، تقریر خوبی است. آقای مطهری که در حواشیاش بر این کتاب -که در سال سیویک و سیودو نوشته و بعدها منتشر شد- به این مطلب متذکر میشوند.
علامه (ره) تقریری سهبخشی از نظریه ادراکات اعتباری ارائه میدهد: اعتباریات چگونه به وجود میآید و شکل میگیرد و تکوین پیدا میکند. مسئله دوم درباره چگونگی تکثر و پیدایش تکثر در اعتباریات است. مسئله سوم این است که اعتباریات چه ارتباطی با جهان خارج دارد. باز متذکر شوم که معمولاً منتقدان علامه به بحث سوم توجه نکردند. چهبسا اگر به بحث سوم توجه میکردند انتقاداتی که به ذهنشان میرسید برطرف میشد
ادامه دارد...
تهیه و تنظیم: سید عبدالمجید حسینی - محمد جواد سالاری